تعداد صفحه : 24 تاثير موسيقي در ورزش ورزش در هزاره جديد ورزش در هزاره جديد فراتر از امري تشريفاتي و يا نوعي سرگرمي است، شركت در ورزش يك امر انساني است و براي تمامي انسانها در هر سني جهت رسيدن به زندگي سالم كاملاً ضروري و لازم است. ورزشها از بازي و فعاليتهاي بدني گرفته تا ورزشهاي رقابتي سازمان يافته نقشي مهم در تمام جوامع دارند، ورزش براي رشد و نمو يك كودك حياتي است. ورزشها ارزشهاي اصولي مانند همكاري و احترام متقابل را آموزش مي دهند و باعث ارتقاء سلامتي و كاهش بيماريهاي احتمالي مي شوند. ورزش بعنوان يك نيروي اقتصادي وارد، برجسته و اشتغال زا موجب توسعه منطقه اي شده، انسانها و جوامع را گرد هم آورده و پلي بين فرهنگ ها و گونه هاي نژادي برقرار مي كند . ورزش بعنوان يك وسیله ضروري براي حل بسیاري از تقابل هاي موجود با توسعه و صلح در جهت دستيابي به اهداف هزاره كمك مي كند. ورزش در تمامي اشكال فعاليت جسماني به آمادگي جسماني ، سلامت رواني و عقلاني و تقابل هاي متفاوت اجتماعي كمك مي كند . اين امر شامل بازي هاي جهاني ، بومي و سنتي ، تفريحات و ورزشهاي رقابتي يا انگيزشي سازمان يافته اتلاق مي شود. تاثيرموسيقي هنگام ورزش کردن برکودکان )بازي( موسيقي مي تواند يک عامل محرک براي ما در هرلحظه از زندگي باشد.در ابتدا ما نمي توانيم سبک خاصي را به کودکانمان تحميل کنيم ولي پيشنهاد ما اين است که از موسيقي هايي که محرک هاي خوبي هستند در هنگام ورزش کردن استفاده کنيم، به عنوان مثال سبک Techno سبک خوبي براي اين کار مي باشد. چرا اين سبک از موسيقي را پيشنهاد مي کنيم؟ زيرا شدت و سرعت Tempo اين سبک ناخودآگاه ما را به حرکت درمي آورد و اين حرکات را اگر ما فرم و نظم خاصي به آنها دهيم حرکات فرميک و يا ورزشي مي توانيم نامگذاري کنيم که تعداد آنها و فرم صحيح شان بايد مشخص باشد تا انرژي زيادي از ما هدر نرود...
تعداد صفحه : 18 موسیقی چنان که گذشت فن ترکیب اصوات و بیان احساسات توسط صوتها است . به گفته «موزارت» موسقی بیان خوشایند زندگی و به زغم «بولیوز» موسیقی شاعرانه ترین ، ارزنده ترین، نیرومندترین و اندارترین هنرهاست و باید آزادترین آنها هم باشد. به موجب داستانهای دین یونان «آپولن» خدای موسیقی با نه فرشته خود در کوه «پارناس» زندگی می کرد و این فرشتگان را «موز» می گفتند و موسیقی از نام آنها اشتقاق یافته است. در تاریخ تحول موسیقی از باستان تحول موسیقی از باستان تا امروز، نخست موسیقی نزد ملل باستانی ، سومری، آکادی، ایلامی، مصری، یونانی و لاتینی را بررسی می کنیم: بر اثر کاورش هایی که در اواخر قرن نوزدهم در گورستان «اور» که تاریخ بنیاد آن به سی قرن قبل از میلاد می رسد به عمل امده ریشه اصلی موسیقی آسیایی تا حدی روشن گردیده است. از سومر قدیم دو ستوان که بر آن آهنگ موسیقی حک شده به دست آمده است. از خزانه های اور اسباب موسیقی بادی کشف شده، که می توان عمده نغمه های متداول امروز را از آن استخراج نمود. این آلت متعلق به 1800 قمری پیش از میلاد است. بر اثر تتبعات دقیق و به اتکاء تصاویر و نقش و نگارهای موجود، موسیقی سومر شامل: سرود، شکوائیه و مرثیه بوده. از جمله نوحه بر ویرانی «نیپور که شش آهنگ داشه و با طبل و لیر اجرا می شده است و این تغنی با اسباب به دوران «گودآ» (2400 قمری پیش از میلاد) ارتباط می یابد. پزشکان کلده پیش از عمل، آهنگی مقدس می سرودند و در وراء این موسیقی دینی، دربار از موسیقی خاصی بهره مند می شد و نوازندگان را آلتی شبیه «لیر» که پنج وتر داشته استفاده می کردند. رقص هم به طور قطع رواج داشته است و اثار باقی مانده گورستان شاهی متعلق به 2700 قمری پیش از میلاد این مدعا را به...
این فایل در قالب Word قابل ویرایش، آماده پرینت و ارائه به عنوان پروژه پایانی می باشد
قالب: Word
تعداد صفحات: 27
توضیحات:
فهرست
1- مقدمه
2- بيان مسأله
3- بيان اهداف
4- بيان فرضيات
5- مطالعه پيشينه
6- گفتگو با يك موسيقيدان
7- تعريف مفاهيم اساسي موسيقي
8- تعريف سبكهاي موسيقي
9- ابزار جمع آوري اطلاعات
10- روش تحقيق
11- معرفي جامعه
12- معرفي نمونه
13- تعاريف عملياتي
14- جدول زمانبندي و بودجه بندي
15- فهرست منابع
مقدمه
موسيقي يكي از هدفهاي زيباست كه از ابتداي خلقت در نهاد طبيعت مستور بوده. آهنگ مرغان خوش نوا، وزش باد و حركت برگ درختان، لغزش آب جويباران و ريزش آبشارها موسيقي ابتدائي بشر و اولين آموزگار انسان در آموختن اين هنر بوده است.
موسيقي زباني است كه انسان به ياري آن مي تواند كما بيش آنچه رادر ضمير مكنون و مكتوم خويش دارد به ميان آورد.
از سوي ديگر موسيقي وسيله اي است كه يك موسيقيدان (خلاق موسيقي) بسته به احساس، دانسته هاي عمومي، جهان بيني و انسانيت خويش از آنچه كه نزد استادان خود فرا گرفته و خود نيز آنها را به تجربة عملي گذارده، بهره گرفته و مكنونات قلبي، آرزوهاي نهفته فردي و يا سركوب شدة اجتماعي را باز آفريند.
پانزده قطعه ی منتخب از آثار استاد مجید انتظامی است که در طول فعالیت ایشان برای آثار سینمایی بخصوص سینمای دفاع مقدس ساخته شده است. قطعاتی که بارها از رسانه ی ملی پخش در ایام سوگواری ائمه ی بزرگوار پخش می شود.
بداهه نوازی های آرام و دلنشین پیانو در آلبوم Quiet Piano Improvisations از گرگ مرونی
موسیقی این اثر آرامش بخش، آرام و احساس برانگیز است. به نظر من بداهه نوازی یعنی زندگی، نفس کشیدن و خلق کردن در همین لحظه است. من پیانو را بدون هیچ برنامه ای از پیش تعیین شده مینوازم. تنها چیزی که راه را نشانم میدهد قلبم، ذهنم، انگشتانم و صدای پیانوست. ملودیهای و نواها همه هستند و منتظرند که نواخته شوند. موسیقی این اثر برای من عمیقاً شخصی است، آن نوع موسیقی که در خلوتم مینوازم. آرامش اطرافم را جذب خود میکنم و موسیقی را که از اعماق قلبم ناشی میشود مینوازم. مانند گذشته، این آثار در نت دی اشتاین وی نواخته شده اند و در استودیوی خانه خودم بدون هیچگونه ویرایشی ضبط شده اند. هر نوع خطا در نواختن را به بزرگی خود ببخشید چون نواختن را با الهام همان لحظه انجام دادم. امیدوارم این موسیقی برای شما لحظات آرامش بخشی به ارمغان بیاورد.
این کتاب در نیروی دریایی آمریکا به گروه موسیقی تدریس میشود؛ شامل کانتاتی و تمرینات ریتم؛ با متدی بسیار قوی و سازنده و خوانش بر حسب درجات تنالیته ( ماژور و مینور) ؛ تمرین کلید های متفاوت؛ تمرین سرکلید های متفاوت؛ همراه با آموزش شمارش رهبر ارکستر و حساب ضرب ها
*** تاریخ انقضای لینک دانلود 3 روز پس از خرید میباشد***
موسيقي، از جمله هنرهايي به شمار ميرود شمار ميرود كه نقش ياري رسان آن به ذهن و روان انسان و تاثيرات آن بر افزايش اداراك و توانايي ذهني افراد، بر كسي پوشيده نيست.
موسيقي ، بي واسطه و مستقيما با روح انساني پيوند بر قرار نموده و گوش جان او را لبريز ميسازد.
صدا به عنوان پديده اي رواني، تاثيرات مختلفي را برانسان به جاي نهاده و صداهاي موزون و موسيقيايي به او آرامش اعطا كرده و اصوات ناهنجار نيز او را ناآرام ميسازد. بشر از ازل به نوعي با اين هنر، آشنا بوده، در طبيعت.
ضربان قلب با ضرباهنگي خاص او را همراهي ميكند، نغمه پرندگان و الحان مرغان خوش آواز ماية آرامش جان او ميشده و او را به شنيدن اصوات موسيقايي نيازمند ميساخته است.
امروزه انسان ها بي نياز ازارضاي حس زيبايي دوستي خود نيستند در اين ميان هنر موسيقي، از جمله هنرهايي بوده كه هميشه انسان را به خود جلب ميكرده است.در دنياي كنوني جايگاه آموزش موسيقي در نظام تعليم و تربيتي ملل موفق در امر آموزش و پرورش ، جايگاهي تثبيت شده ، جدي و در خور تعمق و تفكر است. جايگاهي كه مسئولان اين نظام ، با جديت آن را تثبيت كرده اند و بي كم و كاست آن را به اجرا در ميآورند. با اين شيوه حداقل نتيجه ايي كه حاصل شده ، اين است كه شنوندگان خوبي براي شنيدن موسيقي جدي،هنري، علميو … تربيت شده اند و فرهنگ شنيداري با علم به آنچه مورد مصرف قرار ميگيرد، رشد نموده است. شايد در جامعه كنوني ما اجراي آموزش موسيقي به شيوه معين و هدفمند ، بتواند به وضعيت آشفته فرهنگ شنيداري، يا سليقه هاي نازل مخاطبان كنوني موسيقي در ايران، در دراز مدت ساماني دهد .هدف از آموزش موسيقي به شيوه اصولي، تربيت موسيقيدان نيست بلكه اعتلاي فرهنگ جامعه است و در اين راه بهترين زمينه، اجراي آموزش موسيقي در بستر آموزش رسمياست.
در اين مقاله ، تلاش شده است ، وضعيت آموزش اين هنردر حيطه آموزش رسميكشور، مورد كنكاشي هر چند اجمالي قرارگيرد و راهكارهايي در حد توان، درك و بينش نگارنده و با توجه به امكانات و شرايط آموزش موسيقي در آموزش و پرورش براي دستيابي به وضعيت متعادل و كار آمد پيشنهاد شود.
مسلما اين پژوهش ، در قالب اين مقالة اجمالي ، داراي كمبود ها و كاستي هايي است كه از نظر اساتيد به دور نخواهدماند اما ، نگارنده تلاش نموده با استفاده از منابع مكتوب و تحقيقات ميداني، نمايي از وضعيت معاصر در فضاي آموزش كشور ارائه نمايد.
ضمنا بخشي از اين تحقيق، برگرفته از پايان نامه كارشناسي ارشد نگارنده با موضوع ((بررسي نظام آموزش موسيقي از دوره پيش از دبستان تا پايان دوره متوسطه)) به راهنمايي دكتر ناصر تكميل همايون و مشاورة خانم توران ميرهادي است كه در سال 1380 از آن دفاع شده.
شيوه هاي آموزش موسيقي پس از انقلاب
بررسي شيوه آموزش موسيقي ، در دوره پس از انقلاب ، به دليل كثرت انواع آموزش ها، اعم ازرسميو غير رسميو كثرت انواع مراكز آموزشي، اداره هاي دولتي ، نياز به انواع
نامه نگاري ها و اجازه نامه ها، دسته بندي و چهار چوبي را لازم داشت كه فضا و حيطه كار را مشخص نمايد و مرزهاي آن را به درستي نمايان سازد. نمودارهايي كه در ذيل مشاهده ميكنيد، نشانگر چگونگي دسته بندي اين سير تحقيقاتي و چگونگي پرداختن به آن است:
به دليل اينكه روند تحقيقات داراي مرز مشخصي باشد، سير آموزش موسيقي به دو دستة آموزش رسمي( در مراكز تحت نظر آموزش و پرورش و ارشاد) و غير رسمي(خارج از چهار چوب برنامه ريزي آموزش و پرورش و تحت نظر سازمان هايي چون شهرداري ، بهزيستي و … ) پي گيري شد. ضمن اينكه گفتني است در اين مقاله تنها نتايج حاصل از پژوهش در حيطه آموزش رسميو يك مدرسه بين المللي تطبيقي موجود در ايران ( تهران ) ذكر خواهد شد.
در خصوص روند آموزش در مرحله رسمي، لازم به توضيح است كه طبق اجازه نامه آموزش و پرورش ، حق ديدار ، مختص به مدارس دخترانه بوده است كه ضمن صلاحديد اساتيد مشاور اين طرح و كارشناس و مشاور وقت تحقيقات آموزش و پرورش كل استان تهران « آقاي كسايي» 9 مدرسه از سه مقطع دبستان ( سه مدرسه ) راهنمايي ( سه مدرسه ) و دبيرستان ( سه مدرسه) از منطقه مركزي تهران ( حافظ شمالي تا حوالي ميدان راه آهن ) برگزيده شد. ( علت انتخاب اين محدودة جغرافيايي به دلايل قدمت اصالت بافت مدارس در اين محدوده و گوناگوني طبقاتي دانش آموزان در اين محدوده بوده است.)
مدارس از سه مقطع ، از ناحيه حافظ شمالي( منطقه شش) ناحيه مركزي محدوده انقلاب ( منطقه6 ) و ناحيه راه آهن ( منطقه 12 )برگزيده شدند.
آموزش موسيقي در محدوده آموزش رسمي
با توجه به وضعيت آموزش در مدارس دولتي، كمبودها و كاستي هايي كه بدون اغراق و پيش داوري ، جامعه از آن آگاه است و مشكلاتي كه در روند آموزش دولتي در تماميمقاطع ، وجود دارد شايد به دنبال موسيقي رفتن و انتظار برخوردي درخور، اسلوب آموزش هاي دولتي داشتن كميو يا حتي تا حد زيادي، تجملاتي و غير واقعي به نظر رسد، اما روش آموزش رسميهنوز در بسياري از كشورها ، تنها روشي است كه مورد بهره برداري جدي قرار ميگيرد و شيوه اي است كه براي حصول به برخي اهداف بسيار مناسب است. از آنجا كه آموزش موسيقي به شيوه اي طبقه بندي شده و مشخص در برنامه آموزش هنر مدارس موجود نيست، كل تحقيقات اين بخش به سوال و جوابهايي محدود شده كه علاقه مندي دانش آموزان به اين هنر و لزوم وجود آموزش آن را در مدارس، نمايان ميساخت.
حالا كه چنين مي خواهيد، بيائيد راه را پايه به پايه تا آنجا بپيماييم كه پيمانه اي برگيريم و با آن به سنجش بنشينيم. پس، از موسيقي شروع مي كنم كه، فارغ از ويژگي هاي بومي و محتوايي، نوايي يا نواهايي است كه به «شيوه اي» سازمان يافته و هر شيوه اي از سازمانيابي مختص تاريخ و هستي يك جامعه معين است، سازماندهي پويشي است كه از سطح درست و منطقي سازمان دادن شروع مي شود و تا سطح هنر كه والاترين شيوه سازمانيابي است ارتقاء مي يابد؛ درست همانند سازمان يافتن واژه ها در سخن كه از سطح دستور، يعني درست سازمان دادن كلام مي تواند آغاز شود و تا سطح شعر ارتقاء يابد و مسلم است كه حد و مرزي براي هنرمندانه سازمان دادن نيست و لاجرم براي اين پويش پاياني پيدا نيست. هر زمان مي توان، نواهايي را در سطح هر چه هنرمندانه تر سازمان داد. رجحاني وجود ندارد كه سازمان يابي نوا بر اساس مقياس هفت تايي از مقياس پنج تايي برتر است و يا اينكه يا اينكه گام، مقياس مورد قبول غرب مناسب ترين مقياس براي سازماندهي نوا در سراسر جهان است. اما اينكه كدام نوع موسيقي ما را بيشتر متأثر مي كند ناشي از تفاوت در شيوه هاي سازمان يابي نوا نيست، بلكه به محتواي آن مربوط است… [معماري ايران و ميزبان سراپا گوش هستند و موسيقي ايران ادامه مي دهد] برخي محتواي موسيقي را انعكاسي از روح و روان آهنگساز مي دانند و گروهي اين محتوا را انعكاسي از تجربه هاي مشترك اجتماعي. من خود را به اين نظريه نزديك تر حس مي كنم و تأثير موسيقي را وابسته به تجره هاي مشترك افراد نمي دانم؛ افرادي كه در متن جامعه و فرهنگي معين زندگي مي كنند. اگر بپذيريم كه محتواي موسيقي بيانگر چيزي هست و اين محتوا انعكاسي از روح و روان آهنگساز مي باشد، مي توان پذيرفت كه مواجهه موسيقي دان با يك «موقعيت خاص» محتواي موسيقي را جان بخشيده است در چنين وضعيتي، حالت ذهني بيان شده توسط شخص آهنگساز نتيجه مفاهيم و تجربيات خاص است، هر قدر شنونده بيشتر بتواند به عواطف منتقل شده سر و سامان دهد، بهتر مي تواند به درك حالات آهنگساز نائل آيد، اين حالات ثمره تجربيات بي شماري است كه هنرمند دريافته، هماهنگشان كرده و در بافت وجوديش جايگزين كرده است. اما مطلبي كه مي خواستم بگويم خود را بيشتر به آن وابسته مي دانم در اين است كه بپذيريم محتواي موسيقي انعكاسي است از تجربه هاي مشترك اجتماعي. به نظر من رابطه انسان و موسيقي، رابطه بين عين و ذهن نيست. به عبارت ديگر اساساً انسان غير موسيقيايي وجود ندارد. و تفاوت هاي موسيقيايي بين انسان ها و جوامع در توان هاي موسيقيايي نهفته است. در برخي از فرهن ها احساسات عمداً دروني مي شوند، اما اين احساسات لزوماً از اشتياق و شدت كمتري برخوردار نيستند. توان موسيقيايي به پيشرفت تكنيكي موسيقي و پيچيدگي آن بستگي ندارد، توان موسيقيايي به گستردگي موسيقي در ميان اعضاء جامعه وابسته است. از نظر شنوندگان، نقش تأثيرگذاري موسيقي بسيار با اهميتتر است تا پيچيدگي يا سادگي آن، چرا كه محتواي موسيقي از تجربه هاي مشترك اجتماعي، در متن فرهنگ نشأت گرفته است، در اين تجربه ها تنها يك فرد شركت ندارد، بلكه گروه ها اجتماعي شركت دارند، پس هر قطعه موسيقي نشاني از يك واقعه انساني- اجتماعي دارد. به وسيله اين موسيقي، كه محصول تجربه هاي مشترك اجتماعي است، دوستي ها و حساسيت ها پرورش مي يابند تا اشتراك در تجربه هاي ديگر هر چه بهتر ممكن شود. احساس وابستگي به جمع و به گروه به همان اندازه بر افراد مؤثر است كه ضرب آهنگ موسيقي بر شنوندگان. موسيقي نمي تواند مؤثر باشد، مگر اينكه تجربه مورد اشاره اين موسيقي در ذهن شنونده موجود باشد. و سؤال اين است: آيا اصولاً موسيقي مي تواند رابطه اي با ذهن غير آماده برقرار كند. واكنش نسبت به يك قطعه موسيقي ممكن است به خاط تعلقات مرامي و مذهبي باشد ولي مسلم است كه مي توان فارغ از تعلق نيز آن قطعه را دوست داشت و از آن لذت برد، شما براي لذت بردن از يك قطعه به عنوان يك «درويش» به گوش خوب نيازي نداريد البته نيازي هم نيست كه براي لذت بردن از آن قطعه حتماً، عضو اين يا آن گروه باشيد، در همه اين موارد لذت و واكنش ما به زمينه اي از تجربه انساني نياز دارد، آنچه انساني را روشن مي كند ممكن است كه انسان ديگري را تاريك كند و اين نه به دليل كيفيت ويژه اي در موسيقي است، بلكه به دليل آن است كه آن موسيقي به توسط عضوي از گروه فرهنگي خاصي معنا شده است، آري حركت موسيقي به تنهايي «مي تواند تمام واكنش ها را در تن ما بيدار كند». اما اين واكنش ها را نمي توان كاملاً تشريح كرد مگر با رجوع به تجربيات مشترك آنها در فرهنگي كه اين نواها در آن علائم و نشانه هستند. «موسيقي مي تواند جهاني از زمان معنوي بيافريند و انسان را به جهاني ديگر ببرد، جهاني كه در آن اشياء تابع زمان و مكان نيستند...».
معماري در ايران:
درست در همين زمينه است كه شيوه هاي برخورد جامعه با ما مختلف مي شود و همين امر منجر به كنار گذاشتن ارزش هايي شده كه من آنها را نمادي مي كردم، متجلي مي كردم... رابطه انسان و فضا نيز رابطه عين و ذهن نيست و هم از اين روي دو گانه نيست؛ اما اكنون اين رابطه بر دوگانگي استوار است و اين امر نتيجه اي جز از خودبيگانگي فضايي در بر ندارد، متأسفانه معماري به سمت شئي شدن و ساختمان سازي حركت كرده و حساسيتهاي فضايي سفت و سخت شده اند و در تصور حاكم نسبت به معماري، ساختمان و انسان دو مقوله مجزا به حساب مي آيند؛ هم چنان كه اشياء و انسان دو مقوله جداگانه اند، و بيشترين ضرر روحي و رواني ناشي از آن متوجه همين انسان است كه در چهار ديواري ناچاري جاي گرفته كه حتي از باد و باران نيز در امان نيست و من نه وظيفه ام را كه پاسخگويي به نيازهاي...
به طور كلي سازهاي موجود در دنياي امروز به سه دستهي اصلي تقسيم مي شوند.
الف – سازهاي زهي :
در اين نوع از انواع سازها توليد صوت ، توسط سيم يازه صورت ميگيرد . مهمترين نهاد در اركسترهاي قديم، و اصلي ترين هسته در اركسترهاي امروزي را « سازهاي زهي » تشكيل ميدهند.
اين دسته ، خود به چند دستهي كوچكتر تقسيم مي گردد:
1-دستهاي كه سيم به واسطه زخمه زدن، به وسيلة انگشت يا مضراب توليد صوت مي كند، مانند تار ، سه تار ، رباب، ماندلين ، بربط ، چنگ و ... كه به طور كلي اين دسته را در سازهاي زهي به نام «سازهاي زهي زخمهاي » ميشناسند.
2- دستهاي كه صوت به وسيله كشيدن آرشه بر سيم حاصل مي شود . مانند : كمانچه ،قيچك ، ويولون و ... كه نام اختصاصي اين دسته « سازهاي زهي آرشهاي » مي باشد
3- دستهاي كه با كوبيدن وسيلهي چكش مانند برروي سيم ، صوتي حاصل ميشود مانند : سنتور ، سه تار، تار، «سازهاي زهي كوبشي ».
4- دستهاي كه كوبيدن چكش روي سيم به وسيلهي نيروي مكانيكي انجام مي گردد، مانند : پيانو، هارمونيكاي شستي دار و « سازهاي زهي شستي دار»
ب- سازهاي بادي:
آن دسته از سازهائيكه صدا در آن ها به وسيلهي دميدن هوا و فوت كردن، ايجاد ميشود ، به نام «سازهاي بادي » مشهور هستند اين دسته نيز به نوبهي خود به چند شعبهي كوچكتر تقسيم ميشود:
1-«سازهاي بادي چوبي » كه از چوب «آبنوس » يا ني و خيزران ساخته شده اند . مانند : ني، سرنا ، فلوت ، هوبوا، باسون و...
2-دستهاي از سازها كه ازجنس مس ، برنج يا حتي نقرهساخته شده اند مانند: انواع شيپور ،ترومپت ، ترومبون ، ساكسيفون ، كر و ... «سازهاي بادي برنجي »
3- دستهاي مانند پيانو داراي شستي هستند و حصول صوت يا دمش هوا ، به وسيلهي نيروي مكانيكي يا الكتريكي صورت مي گيرد . اين سازها داراي لوله هاي متعدد، كوتاه و بلند هستند ودر نتيجهي دميدن هوا در اين لوله ها يا زبانه ها صداهاي گوناگون و مختلف ايجاد مي گردد. مانند : ارگ ، آكوردئون ، سازدهني ، ني انبان و ...« سازهاي شستي دار بادي »
ج- سازهاي ضربي
به اين دسته «سازهاي كوبهاي» و « آلات ايقاعي » نيز مي گويند . و همچنانكه از نامش برداشت مي شود سازهايي هستند كه به صوت از طرق مختلف وارد آوردن ضربه ، چه به وسيله دست به طور مستقيم ( مانند دف و تنبك ) و چه به وسيلهي آلتي ديگر (مانند دهل و نقاره )حاصل مي آيد.
تقسيم بندي اين دسته از سازها به شرح زير است :
1-دستهاي كه برروي آنها پوست كشيده شده و با دست يا چوب بر آن ها مي كوبند . مانند : دف ، دايره ، نقاره ،تيمپاني [1] و ...
2-دستهاي كه بر هر دو سطح بالايي و پاييني پوست كشيده و خود ساز به صورت استوانهاي ساخته شده است و با دست يا چوب و به يك يا هر دو طرف سطوح ساز كوبند . مانند: طبل بزرگ، طبل كوچك ، دهل و ...
3-دستهاي كه ساز در اصل ، از دو تكه چوب يا فلز ساخته شده و هر دو به هم كوبيده مي شوند مانند: سنج، قاشقك ، بشقاب و ...
4- دستهاي كه به وسيله كوبيدن چكش برروي تيغه هاي فلزي ، زنگوله و غيره، اصواتي مخصوص و زنگوار حاصل مي گردد. مانند : ناقوس لوله اي .
تقسيم بندي سازهاي ضربهاي و كوبهاي از نظر مليت :
در اينجا مناسب ديديم كه سازهاي ضربهاي و كوبهاي دنيا را ، از نظر مليت در دو دستهي جديد، تحت عناوين ذيل مشخص كنيم :
الف – سازهاي ضربهاي پوستي و كوبهاي پوستي و بدون پوست با مليت غير ايراني
به دليلاين كه توضيح راجع به سازها را ؛ براي هنرجويان عزيز چندان ضروري ندانستيم از شرح و توضيح آن ها صرف نظر مي كنيم .
ب- سازهاي ضربهاي پوستي و كوبهاي پوستي و بدون پوست با مليت ايراني :
از اين گروه سازها مي توان به :
1- دف 13- تمبوك 25- جلجل
2- تنبك 14- كسر 26-جام
3-گورگه 15-پيپه 27-طبلغازي
4- تبوره 16-بشقابك 28- طبلك
5- خم 17-شندف 29-طبلآويز
6- دايره 18-جرس 30- دمن
7- دايره زنگي 19-دراي 31-تيمبك
8- نقاره 20- زنگ 32- كومه
9- آينه پيل 21-دهل 33- مندل
10- كوس 22- چغانه 34- سنكه
11- دمام 23-تبيره 35-تاس
12- غوغا 24- دبدبه
[1]Timpani يك كلمه ايتاليايي است و در فرانسه به آن Tanbale (تنبال )مي گويند. سازي است كوبهاي متشكل از يك كاسه بزرگ كه روي دهانهي آن پوست كشيدهاند . از اين سازها معمولاً د راركسترهاي بزرگ استفاده مي شود . صداي تيمپاني در ديناميك «P» گرفته و پوك است . به تدريك كه ديناميك قوي تر مي شود ، صداي ساز رفته رفته مشخص تر مي شود ، تا زماني كه «F» برسد . اين ساز با چوب طبل هاي چوبي ، خشك تر و سخت تر صدا مي دهد .
سخن خود را با شعر آغاز كردم چرا كه هيچ چيز در مورد موسيقي گوياتر از شعر نيست و خود شعر گوياتر از هر چيز ديگر.
توضيح و تفسير كار غافلان است و نه عاشقان. عشق دليل بر نمي دارد و موسيقي عشق است. محافل ادبي كشتارگاه اشعارند، جاييكه ابيات به فعل و فاعل و مفعول تجزيه ميشوند، شعر را بايد جذب كرد، بايد سر كشيد، تحليل كار غافلان است.
وقتي پاي موسيقي به ميان آيد بايد خموش شد بايد گوش جان سپرد ولي افسوس و صد افسوس كه عادت كرده ايم همه زبان باشيم و هيچ گوش.
در ابتدا اقرار مي كنم كه سخن گفتن در مورد موسيقي كاري است بس دشوار چرا كه موسيقي اگر به راستي شنيده شود عقل و هوشياري را از انسان مي ربايد و جاييكه انسان هوشيار نيست چه جاي سخن گفتن است.
در اين سنت دانشگاهي كه آموخته ايم همه چيز را با واسطه ياد بگيريم و ياد بدهيم، چه چاره است جز اينكه چند صفحه اي در بيان و شرح موسيقي سياه كنيم و در انتها راه به جايي نبريم.
پس بگذاريد از همين ابتدا اعتراف كنم كه اين راه به سوي ناكجا آباد است مگر براي اهل دل و كساني كه در اين نوشته ها اشاراتي چند بيابند و باقي راه را آنچنانكه بايد بپيمايند، از اين رو همراه اين مقاله يك CD موسيقي و تعداد 24 اسلايد ضميمه كردهام تا همه حرف و سخن نباشم، باشد كه مقبول نظر واقع شود.
جنبه هاي تاريخي:
با نگاهي به تاريخ بشر سبك هاي گوناگون و مشخصي را در پهنه وسيع زندگي موسيقايي انسان مشاهده مي كنيم كه هميشه هم در حال تحول بوده اند. ما شاهد رشد و پيشرفت گامهاي پنتاتونيك[1] در شرق آسيا، صورت هاي ظريفي از اوزان چندآوايي در به صدا در آوردن ناقوسها[2] و ديگر آلات موسيقي ضربي[3] در نواحي اطراف اندونزي و جنوب شرقي آسيا هستيم. در غرب آسيا، محدوده عربي زبان شمال آفريقا، ايران، پاكستان، هند و بنگلادش چنان نظام ملوديكي به ثمر رسيده است كه در نهايت زيبايي و هماهنگي قرار دارد و در آن از صداي انسان به عنوان زيباترين و رساترين عنصر موسيقايي استفاده مي شود.
آنگاه مي رسيم به سياهان آفريقا و در آنجا شاهد كهن ترين اوزان بشري هستيم كه از آنها به عنوان ضروري ترين عناصر اجتماعي استفاده مي شده، اجتماعي كه در آن زندگي بشر پوشيده در اصوات بوده و اين اصوات بودند كه در عملي ترين و در عين حال رويايي ترين وجه ممكن به زندگي بشر آن دوره معني مي دادند.
حتي همين نواحي جغرافيايي وسيع نيز تقسيم بندي هاي خاص خود را دارند و هر تقسيم بندي به نوبه خود زير مجموعه ها و گروه بندي هاي متعدد ديگري را ميطلبد، هر كدام از اين مجموعه ها در نوع خود منحصر به فرد و غالباً داراي يك ويژگي بومي هستند.
براي شناسايي فرهنگ هاي مختلف، بوم شناسي نقش مهمي بازي مي كند. بعضي از اين فرهنگ هاي موسيقايي دوره اوج شكوفايي خود را صدها سال پيش طي كرده اند و تاثيرات به سزايي در تفكر و خلاقيت موسيقايي كشورها و سرزمين هاي اطراف خود داشته اند، سرزمين هايي كه جنگ ها و پيروزي هاي متعدد را از سرگذرانده اند، سيلها و خشكسالي ها به خود ديده اند ولي همچنان سنن خود را حفظ كرده اند.
يكي از ستبرترين اين سنتها كه هرگز دوام خود را از دست نداد بلكه هم از طريق قواي دروني و هم به وسيله تفكرات و تصورات و پالايشهاي خارجي خود را غني كرد، سنت موسيقي هندي است.
ريشه هاي اين سنت به 6000 سال پيش بر مي گردد، البته اين تاريخ گذاري بر مبناي شواهد تاريخي مكتوب است و چه بسا اين سنت داراي قدمت بيشتري نيز باشد. اولين نظام دقيق موسيقايي مربوط به سومريان است. موسيقي جزء ضروري آيين ها و مراسم مختلف در زندگي سومريان بوده، ايشان درمعابد و مقبره ها از موسيقي و آلات موسيقايي استفاده مي كردند.
از آنجا كه جنبه شنيداري موسيقي ابعاد وسيع تري از جنبه نوشتاري آن دارد، بقاياي مكتوب از اين فرهنگ غني موسيقايي بسيار اندك است و به چيزي بيش از آنچه به طور جسته و گريخته در طول زمان به دست ما رسيده است نمي توانيم اكتفا كنيم.
شعله هاي اين فرهنگ غني در زادگاه خود باقي نماند بلكه در نواحي مختلفي همچون مصر با تمدن باستاني 6000 ساله خود و هند و يونان نيز در گرفت. گرچه هند از لحاظ مكاني در فاصله دورتري قرار داشت ولي دروازه هاي اين سرزمين در شمال غربي هميشه به روي موجهاي موفق ديگر تمدنهاي باستاني گشوده بوده؛ «هاراپا» در «پنجاب» و «موهنجودارو» در «سند» شهادتي بر اين گفته مي باشند.
فرهنگ و تمدن هندي واقع در غرب آسيا هرگز فرهنگي منفعل نبوده بلكه هميشه در رابطه اي متقابل با ديگر فرهنگ ها، نظريه ها و تجربيات حتي پيمان ها و اصطلاحات مختلف را پذيرفته، فراگرفته و در خود جذب و حل كرده و در مقابل، تمام اين اطلاعات را به سوي شرق، به لائوس و كامبوج و اندونزي و تايلند و ويتنام فرستاده.
اقوام و مردماني كه در دوراني بيش از 6000 سال به اين سرزمين وارد شده اند هر كدام موسيقي مخصوصي را به همراه آورده اند كه اين امر هند را واجد مجموعه اي غني از معرفت و دانش موسيقايي كرده ولي هرچند هم كه اين تاثيرات متعدد و متفاوت بوده باشند، موسيقي هندي همچنان هويت و يگانگي خود را در گذر زمان حفظ كرده است.
وجوه مشترك بسياري بين انواع نظام هاي موسيقايي در هند مشهود است كه از اين جمله مي توان از برتري موسيقي آوازي، وجود آلات ظريف ريتميك و نقش مهمي كه هر كدام از اين آلات در هر قطعه ايفا مي كنند، طبع ملودي خطي، اهميت بداهه نوازي و ارتباط نزديك بين موسيقي، رقص و هنرهاي مشابه نام برد.
در فرهنگ هندي گرچه با جلوه ها و نمودهاي متفاوتي از موسيقي روبرو هستيم ولي حقيقت همچنان واحد است. بنيادهاي فكري و رويه زندگي در جاي جاي اين تمدن وسيع بشري از سرچشمه اي واحد تغذيه مي كند، حقيقتي كه در تار و پود زندگي هر هندي، متعلق به هر دوره تاريخي كه باشد تنيده و با آن يكي شده است.
جنبه هاي عرفاني و معرفت شناسانه:
موسيقي جزء عناصر باستاني فرهنگ و تمدن هندي است، حتي خيلي پيشتر از ظهور مسيحيت
فروشگاه فایل کیا؛
منبع جامع انواع فایل...
چنانچه فایل مد نظرشما در بین فایل های بارگذاری شده در سایت موجود نبود،می توانید از طریق دایرکت پیج اینستاگرام@kiyafile.ir سفارش دهید.