ایمان وخشونت 18ص
فرمت فایل: ورد - Word
کتاب سبز - قابل ویرایش )
تعداد صفحه : 18
Anti Memoirs « دگم و متا-دگم: يک مسالهي اخلاقي | Main | فاجعهاي در تاريخ تمدن: به زير آب رفتن تنگهي بلاغي » January 06, 2005 اين نوشته بحثاي است دربارهي خشونت و ايمان. بحثاي ديالکتيک که در آن حداقل نظر من در ميانهي راه تصحيح شده است: در يکي از پستهاي پيشينام چنين چيزي را نوشته بودم: "چيزي نمانده تا لحظهاي که از تلاش کمفايدهي عيسي مسيح 2005 سال گذشته باشد: همچنان همديگر را گاز ميگيريم و وحشيترينهايمان، با ايمانترينهايمان هستند!" که يکي از خوانندگان اينجا به نام بهار –که من قبلا از طريق وبلاگ پويان با او آشنا بودم- برايام نوشت: "سلام:) ميشه بيشتر توضيح بدين که چطور به اين نتيجه رسيدين که وحشيترها، با ايمانترينها هستند؟!خيلي جالب شد واسم!" و من هم پاسخ گفتم: "شايد لفظ "ايمان" آنقدر صحيح نباشد که "ايمان به مذهب" (و نه الزاما خداوند) به اين موضوع بيايد. اما يک نگاهي به جنگافروزان اخير بکنيد، به ارتباطشان پي ميبريد: -جامعهي امريکا مذهبي است و بوش جز مذهبيترين رييس جمهوران آنجاست. همچنين کلي از راي اين دورهي بوش به خاطر برانگيختن حس مذهبيي مردم آنجا بوده است. اميدوارم نيازي نباشد تا اثبات کنم که بوش يک "وحشي" است! -کلي از بدبختيي فعليي جهان زير سر اصولگرايان اسلامي است. آنها آنقدر به "ايمان" خود باور دارند که حاضرند جان هزاران نفر را بدون اغماض بگيرند. -اسراييل! -فلسطين! -ايران! … و خيلي موارد ديگر. نکتهي مشترک بين همهي اينها اين است که "ايمان" به عنوان يک عنصر "غيرعقلاني" باعث کم اثر شدن "تعقل" لازم براي انسانيت مدرن ميشود. ايمان باعث ميشود آرماني والا به عنوان هدف اصلي درآيد و آن آرمان درست مثل چماق چماقداران عزيز بخورد
:: موضوعات مرتبط:
فنی و مهندسی ,
عمران ,
,
:: برچسبها:
ایمان و خشونت ,
خشونت ,
ایمان ,